************************************************************************* ***** ***************************************************** عاشق مهدی (عج) - نـــــــــــــــــــــــــــــور خــــــــــــــــــــــــــــدا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پسر آدم ؟ چون دیدى پروردگارت پى در پى نعمت‏هاى خود به تو مى‏رساند و تو او را نافرمانى مى‏کنى از او بترس . [نهج البلاغه]
نـــــــــــــــــــــــــــــور خــــــــــــــــــــــــــــدا
 RSS 
 Atom 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 238922
بازدید امروز : 53
بازدید دیروز : 7
... درباره خودم ...
نـــــــــــــــــــــــــــــور خــــــــــــــــــــــــــــدا
مدیر وبلاگ : عاشق مهدی (عج)[77]
نویسندگان وبلاگ :
محمد
محمد[0]

مطالب و تصاویری پیرامون زندگی با برکت ائمه معصومین (س)

... لوگوی خودم ...
نـــــــــــــــــــــــــــــور خــــــــــــــــــــــــــــدا
... پیوندهای روزانه...
حضرت زهرا (س) [246]
امام حسن مجتبی(ع) [572]
امام سجاد (ع) [2409]
اینترنت رایگان [537]
پیامک رایگان [203]
امام جواد (ع) [248]
عضویت در سایت [57]
گنجینه تصاویر [249]
حضرت مهدى(عج) [134]
حضرت عباس (ع) [1304]
وبلاگ رایگان [68]
حضرت فاطمه معصومه (س) [1018]
حضرت امام خمینی(ره) [219]
مسجد مقدس جمکران [123]
پیکر سالم شهید پس از 16 سال [425]
[آرشیو(15)]


دسته بندی یادداشت ها
منجی[19] . اهل بیت(ع)[9] . معصومین(ع)[7] . اینترنت رایگان[2] . پیامک رایگان . تصاویر . شماره تلفنها . صالحین . عضویت رایگان . فرهنگ لغت . ماه محرم . معرفی وبلاگ . آشپزی .
.... بایگانی....
پیامبر مهربانی و رحمت حضرت محمد (ص)
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
السلام علیک یا فاطمة الزهرا (س)
کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (علیه السلام)
امام سجاد (علیه السلام)
امام نهم حضرت جواد الائمّه علیه السلام
یا صاحب الزمان (عج) یا فارس الحجاز ادرکنی
حضرت ابوالفضل عباس (علیه السلام)
حضرت امام خمینی(ره)
شهدا
اینترنت رایگان
ارسال پیامک رایگان

...حضور و غیاب ...
یــــاهـو
... دوستان من ...
قافله شهداء
مرکز اهداء اعضای بدن
اس ام اس خنده دار و طنز
سخن دل
دائره المعارف اعجاز قرآن
مجنون
ایجاد وبلاگ شخصی
اینترنت رایگان
ارسال پیامک رایگان
گنجینه تصاویر
*** عضویت در سایت ***
نقشه راههای کشور
شمیم حیات
ایجاد وبلاگ رایگان
حدیث نفس
عشق سرخ
یادداشتها و برداشتها
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
انتظار نور
صحن دفتر دلم
عاشق آسمونی
لشکر فرهنگی یوسف زهرا
کشکول

... لوگوی دوستان من ...







... اشتراک...
  ... طراح قالب...


  • حیات پس از مرگ حضرت فاطمه علیهاالسلام

  • نویسنده : عاشق مهدی (عج):: 87/2/27:: 2:0 عصر

    چگونگی ورود حضرت فاطمه علیهاالسلام به محشر

     در احادیث معتبر از طریق شیعه و سنی آمده است که در روز رستاخیر حضرت فاطمه علیهاالسلام را به ناقه‏اى از ناقه‏هاى بهشتى سوار مى‏کنند و ملائکه اطراف او را مى‏گیرند، جبرئیل از طرف راست، میکائیل از طرف چپ، امیرالمؤمنین پیشاپیش، امام حسن و امام حسین نیز از پشت سر، ایشان را همراهى مى‏کنند، و با تمام عظمت و جلالت وى را به محشر مى‏آورند، تا جایى که خلایق از دیدن ایشان سرهاى خود را پایین میاندازند و چشمهایشان را میبندند، تا فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله عبور کند.

    مردم محشر با شنیدن این پیام که از سوى عرش خدا صادر مى‏گردد، همگى سرهاى خود را پایین مى‏اندازند و چشمهایشان را مى‏بندند و فاطمه علیهاالسلام از روى پل صراط عبور مى‏کند و در کنار بهشت قرار مى‏گیرد. سپس با عزت و احترام بى‏نظیر هفتاد هزار فرشته تسبیح گویان حضرت را وارد محشر مى‏کنند و به همین تعداد حوریان بهشتى به استقبالش مى‏آیند... . (یا مَعشرَ الخَلائق! نکسوا رُئوسِکُم و غَضُّوا اَبصارَکُم حَتى تَمُّر فاطمه علیهاالسلام بِنتَ مُحمد عَلى الصِراطِ، فَتَمُر مَع سَبعین الف جاریه مِن الحُور العَین... .)  

    آرى در روز قیامت نیز همه‏ چشمها لیاقت دیدن فاطمه علیهاالسلام را نخواهند داشت، فقط آنان که در این دنیا امتحان پس داده و لیاقت شیعه بودن را کسب کرده‏اند، مدال افتخار آن روز را از دست فاطمه علیهاالسلام دریافت مى‏دارند. 

    منبع:  

    - کنزالعمال، ج 12، ص 105.  

    - فرائدالسمطین، ج 2، ص 49، ش 380 و ص 64، ش 387.  

    - سفینة البحار، ج 2، ص 375.  

    - شرح نهج البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج 9، ص 193.  

    - بحارالانوار، ج 43، ص 53 و ص 219. 

      -----------------------------------------------------------------------------

    حضرت فاطمه علیهاالسلام چگونه سر از قبر برمى‏دارد؟

     

      سلام بر بانوی بی نشان (ادامه مطلب)


  • کلمات کلیدی :

  • خطبه فدکیه

  • نویسنده : عاشق مهدی (عج):: 87/2/27:: 2:0 عصر

    زمینه سازی خطبه فدکیه

     در فرهنگ شیعه، «فدک» نمادِ معنایى بزرگ است که هرگز در محدوده یک قطعه زمین نمى‏گنجد و همین معنا رمزى است که درگیرى را از مخاصمه سطحى و محدود، به مبارزه‏اى سیاسى تبدیل کرد. منازعه فدک در واقع، فریاد اعتراض یادگار رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و ‏آله به انحراف پدید آمده در جهان اسلام است. «خطبه فدک» علاوه بر قاطعیت فاطمه زهرا علیهاالسلام در حق‏خواهى نسبت به ارث خویش، بیش از پیش بیان روشن دفاع از حضرت على علیه‏السلام است و انتقاد از بى‏وفایى و خیانت مردمان نسبت به حق صریح اهل بیت علیهم‏السلام.  

    «خطبه فدک» علاوه بر قاطعیت فاطمه زهرا علیهاالسلام در حق‏خواهى نسبت به ارث خویش، بیش از پیش بیان روشن دفاع از حضرت على علیه‏السلام است و انتقاد از بى‏وفایى و خیانت مردمان نسبت به حق صریح اهل بیت علیهم‏السلام.

    حضرت زهرا علیهاالسلام در این محاجّه، با بهره‏گیرى متین و استوار از آیات قرآن کریم، تفسیرى مستند و محکم از آیات قرآن را به نمایش مى‏گذارد که نشان‏دهنده اوج اشراف و آگاهى از بیان رموز آیات است و خطبه را از صبغه سیاسى به درس معرفتى و کلاس تفسیرى و ادبى بدل مى‏نماید که مفسّر آن در نهایت درجه فهم و ادراک مبانى آیات الهى و نهایت درجه فصاحت و بلاغت در گفتار و سخن‏سرایى است. 

    پس از روى کار آمدن خلیفه اول، از اولین اقدامات در جهت تثبیت قدرت سیاسى و اقتصادى خلافت، گردآورى زکات و سامان بخشیدن درآمدها بود و از این‏رو، تصرف منطقه اقتصادى فدک، آغاز رویارویى عملى با مخالفان سیاسى بود که با این حرکت، درگیرى را از پشت درها به صحنه علمى مسجد کشانید و فاطمه زهرا علیهاالسلام را به بیانى طولانى و مفصّل وادار نمود.

     

    بر دشمنان اهل بیت لعنت(ادامه مطلب)


  • کلمات کلیدی :

  • فاطمه زهرا(س)

  • نویسنده : عاشق مهدی (عج):: 87/2/27:: 2:0 عصر

     حال فاطمه علیهاسلام هر روز سخت تر می شد. یک روز بعد از اینکه امیرالمومنین علی علیه السلام نماز ظهر را در مسجد خواند، ناگهان عده‌ای از زن ها گریان و غمگین نزد او آمدند.

    علی علیه السلام فرمود:« چه خبر شده؟»

    گفتند:« بشتاب که گمان نکنیم دیگر زهرا را زنده ببینی.»

    امام با شتاب به خانه رفت و دید فاطمه علیهاسلام در بستر افتاده است. امیرالمومنین عبای خود را به کناری انداخت و عمامه را از سر برداشت. نزد فاطمه نشست و سر مبارک او را روی دامن خود گذاشت و او را صدا زد ولی جوابی نیامد. فرمود:« ای دختر رسول خدا . ای دختر کسی که برای فقرا صدقات و زکات می‌برد. ای دختر کسی که با ملائکه آسمان نماز گزارد.» اما فاطمه باز هم جوابی نداد. بالاخره امام فرمود:« فاطمه جان، با من سخن بگو. من پسر عمت علی هستم.»

    فاطمه علیهاسلام با درد و رنج فراوان، چشم باز کرد و به صورت او نگاه کرد و شروع کرد به گریه کردن.

    امیرالمومنین فرمود:« فاطمه جان چرا گریه می‌کنی؟»

    عرض کرد:« علی جان، من بوی مرگ می شنوم؛ و از مرگ هم گریز و چاره‌ای نیست.»

     

    سلمی، یکی از خدمتکاران فاطمه زهرا علیهاسلام، روایت می‌کند:« روزی وقتی امیرالمومنین برای کاری از خانه خارج شد، فاطمه علیهاسلام به من فرمود« برای من آب بیاور تا غسل کنم.» من آب را آماده کردم و فاطمه غسل کاملی کرد. بعد لباس پاکیزه‌ای پوشید و فرمود:« رختخواب مرا در وسط اطاق بینداز.»

    رختخواب را انداختم. فاطمه رو به قبله دراز کشید و فرمود:« من غسل کرده‌ام. وقتی از دنیا رفتم، کسی مرا برهنه نکند، یعنی از روی پیراهن مرا غسل دهند.»

     

    یکی دیگر از پرستارهای فاطمه زهرا علیهاسلام اسماء نام دارد. او نیز چنین روایت می‌کند:

    روزی فاطمه علیهاسلام غسل کرد و به من گفت از اطاق خارج شوم چون می‌خواست با پروردگار مناجات کند. من بیرون رفتم و شنیدم که در دعا چنین گفت:« خدایا تو را به محمد مصطفی و محبتش به من، تو را به شوهرم علی مرتضی و اندوهش برای من، تو را به پسرم حسن و گریه‌اش بر من، تو را به پسرم حسین و ناراحتی اش برای من و تو را به دخترانم و غمگینی آنها بر من، گناهکاران امت پدرم محمد صلی الله علیه و آله و سلم را ببخشای! به آنها رحم کن و آنها را به بهشت داخل فرما که تو کریمترین کسی هستی که مورد درخواست قرار می گیری و مهربان‌ترین مهربانانی.»

     

    حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:« وقتی وفات فاطمه علیهاسلام نزدیک شد، شروع به گریه کرد.»

    امیرالمومنین فرمود:« چرا گریه می کنی؟»

    عرض کرد:« برای بلاهایی که بعد از من سر تو می‌آید.»

    امیرالمومنین فرمود:« فاطمه جان، گریه نکن. به خدا قسم این مسائل در مقابل خداوند در چشم من کوچک و ساده است.»

    فاطمه علیهاسلام وصیت کرد که به عمر و ابوبکر اجازه حضور در مراسم تغسیل و تدفینش داده نشود و امیرالمومنین هم به این وصیت عمل فرمود.

     

    منابع:

    بحار الانوار، ج 43، ص 178.

    فاطمه الزهراء رحمانی/576/2.

    بحارالانوار، 183/43

    بحارالانوار، 218/43

     



  • کلمات کلیدی :

  • ماجرای فدک

  • نویسنده : عاشق مهدی (عج):: 87/2/27:: 2:0 عصر

      

    فدک

    فدک قریه‏ای بود از قراء یهود که بین آن و مدینه دو روز راه فاصله بوده است.

    بعد از فتح خیبر، خداوند رعب و ترسی از مسلمین در دل اهل فدک قرار داد. لذا نماینده‏ ای نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرستادند و از آن حضرت خواستند که با آنان بر نصف فدک مصالحه کند. حضرت هم پذیرفتند.  

    سوره حشر، آیه 6 و7: و ما افاءالله علی رسوله منهم فما او جفتم علیه من خلیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله علی من یشاء والله علی کل شیء قدیر ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی. . 

    خداوند در این دو آیه می‏فرماید: آنچه را که خداوند به پیامبرش رجوع داده (از غنائم جنگی و زمینها و. . .) و شما مسلمانان هیچ اسبی برای فتح آن نتاختید و هیچ شتری سوار نشدید؛ بلکه خداوند پیامبرش را بر آن مسلط فرمود که خداوند هم بر هر چیز قادر است.

    همه این اموال مربوط است به خدا و رسولش و نزدیکان او. . . (یعنی بین تمام مسلمین تقسیم نمی‏شود؛ مانند غنائم جنگی دیگر. بلکه فقط در اختیار رسول خداست تا در بین فقرا و محتاجان تقسیم کند) این دو آیه صریح است در حکم اموالی مانند فدک که مسلمانان در آن حقی ندارند بلکه تماما در اختیار رسول خداست.  

    اعطاء فدک

    حضرت امام رضا علیه السلام می‏فرماید: هنگامی که آیه آت ذالقربی حقه؛ حق نزدیکان خود را بده نازل شد،

    رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمه را به سوی من بخوانید. حضرت فاطمه (علیهاسلام) را خبر کردند

    رسول خدا فرمود: ای فاطمه! فدک از جمله اموال و غنائمی است که برای فتح آن مسلمانان اسب و شتری نتاخته‏اند. « و هی لی خالصه دون المسلمین » و آن تنها در اختیار من است و مسلمانان در آن حقی ندارند. خداوند تبارک و تعالی به من امر فرمود که حق نزدیکانم را بدهم. من این فدک را به تو دادم. آن را تصرف کن برای خودت و فرزندانت.

     

     *** یَا فَاطِمَةَ الزَّهرَاءِ «س» *** (ادامه مطلب)


  • کلمات کلیدی :

  • عبرت‎آموزی از تاریخ

  • نویسنده : عاشق مهدی (عج):: 87/2/25:: 2:0 عصر

    عبرتآموزی از تاریخ

    ما در مطالعه حیات فاطمه علیهاالسلام درسهائی می‏آموزیم که از یک سو درس عبرتاند و از سوی دیگر در خور ثبت در تاریخ برای راهآموزی ما. و در ضمن این مطالعه با کسانی آشنا شدیم که برای دستیابی به رتبه و مقام ظاهر و بزرگ و جلال و شکوه فاطمه علیهاالسلام را نادیده گرفته و خواستند از این راه به نوائی برسند ولی خدای آن را برای همیشه‏شان پذیرا نشد.

     ولی امروز نه آن دونانصفت حضور دارند و نه فاطمه علیهاالسلام؛ هر دو از جهان رخت بربستند و چه درس عبرتی از این بالاتر که می‏بینیم ظالمان با خرید آن همه ننگ‏ها طرفی نیستند و ظلم و تجاوز و غصب‌شان برای آنها آبروئی نساخت و راه و روش شرم انگیزشان راهی و وسیله‏ای برای سعادت‌شان فراهم نکرد.

    برخی شکوه فاطمه علیهاالسلام را فراموش کردند، به خاطر نانی، به دریوزگی درآمدن و به خاطر مقامی، با دستگاه ظلم همدست شدند، آزادگی خود، و حتی شرافت خویش را فروختند و مجری فرمان خائنان شدند که در سایه آن فاطمه علیهاالسلام مجروح و زخمی به بستر افتاد و بر اثر همان صدمات جسمش ناتوان شد و از دنیا رفت. 

    ولی امروز نه آن دونانصفت حضور دارند و نه فاطمه علیهاالسلام؛ هر دو از جهان رخت بربستند و چه درس عبرتی از این بالاتر که می‏بینیم ظالمان با خرید آن همه ننگ‏ها طرفی نیستند و ظلم و تجاوز و غصب‌شان برای آنها آبروئی نساخت و راه و روش شرم انگیزشان راهی و وسیله‏ای برای سعادت‌شان فراهم نکرد.

     آنان که در آن روز جز به خود و نیت پست خود نمی‏اندیشیدند اینک در کجایند و فاطمه علیهاالسلام در کجاست؟

     آنها که در زیر پوشش‏های تبلیغاتی خود خواستند نور خدا را خاموش کنند آیا به هدف خود رسیدند؟ آیا آنها عزت دارند یا فاطمه علیهاالسلام؟ دیدید که اشک مظلوم چه‏ها کرد؟ و قطرات سرشک صاف و روان چگونه ریشه آنها را قطع کرد؟

     فاطمه علیهاالسلام جان داد ولی آبرومندانه، زندگی کرد ولی مدبرانه، مبارزه کرد ولی اندیشمندانه، تسلیم نشد حتی در بستر مرگ، رای خود را عوض نکرد حتی به بهای جان، دست از دفاع از مقام ولایت علی (علیه‌السلام) برنداشت حتی به بهای سقط فرزند، و از دامن علی (علیه‌السلام) دست نکشید مگر به ضربه تازیانه، و وقتی که بیهوش شد. و اینها همه درس است برای آن کس که حسرت جلال و شکوه فاطمه علیهاالسلام را در دل دارد. 

    فاطمه علیهاالسلام محور درس‏ها

    او محور درس‏هاست و در حیات شخصی، در عبادت و نیایش در کار و تلاش، در احساس تعهد و در انجام مسؤلیت، در تکلیف نسبت به خود و خدا و جامعه در هدفداری و در برنامه‏ریزی، در اعمال روش معین در امور، در نظارت اجتماعی، در امر به معروف و نهی از منکر و در مبارزه و حق‏طلبی. 

    برای فاطمه علیهاالسلام رمز و رازی الهی و مقصدی لاهوتی، معرفی کرده‏اند و در خور اسوه بودن برای بشریت. اسناد و روایات ما نشان می‏دهند او ولی خداست، معصومه و محصوره از گناه است، آزاده است و آزاد از قیود بشر ساخته، دارای تقوائی بی‏نظیر و ادبی کم نظیرتر در دنیای زنان.

    او با عمل درس داد، درس توّلا و تبّرا، درس همرزمی با همسر در تعقیب هدف مشترک، درس صفا و اخلاص در کارها، درس انجام وظیفه هدایت برای زنان، درس کمککاری برای مردم، درس زیر بازوگیری، درس بیان حق، درس از خود گذشتگی و ایثار، درس ثبات قدم در برابر متجاوزان و غاصبان، درس حجاب و پوشش، درس پرچمافرازی و گاهی پرچم ساختن مظلومیت، حتی پنهان کردن جنازه و قبر خود برای هشیار کردن. 

    - او دختری برای پدر است در احترام ‏پدر، رعایت حال او، دفاع از او، مهرورزی به پدر، رعایت شئون ‏او.

     - او همسری است برای شوهر، همشأن او، کفو او، دوستی با شوهر، همرزمی با او، همگامی با او.

     - او مادری است برای فرزندان، مادری متعهد، درس‏آموز، مهربان، صمیمی و همراه، القاء کننده ایمان و اخلاق.

     - او عضوی است برای جامعه، خود اهل احسان و خیر، اهل هدایت و ارشاد، تمام کننده حجت.

     - و او الگوی مکتب محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) است.

     



  • کلمات کلیدی :

  • شرح اسامی حضرت فاطمه علیهاسلام

  • نویسنده : عاشق مهدی (عج):: 87/2/24:: 10:0 صبح

     

    اسامی فاطمه علیهاسلام نزد خداوند

    حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: « فاطمه علیهاسلام نزد خدای تعالی 9 اسم دارد: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهرا.»  

    چرا فاطمه نامیده شد؟

    رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:« زیرا او و شیعیانش از آتش جهنم قطع شده‌اند. (فاطمه به معنای قطع‌شده و بریده است.)»

    و نیز امام صادق علیه السلام فرمود:« زیرا او از هر شر و بدی بریده شده است؛ و نیز چون مردم از رسیدن به معرفت کامل او قطع شده‌اند.»  

    چرا صدیقه نامیده شد؟

    زیرا او هرگز در زندگی جز راست نگفت و هر آنچه پدر بزرگوارش فرمود، تصدیق کرد. رسول خدا به امیرالمؤمنین فرمود:« یا علی، من به فاطمه سفارش‌هایی کرده ام که به تو بگوید. او هر چه گفت بپذیر، زیرا او راستگوست، بسیار راستگو.»  

    چرا مبارکه نامیده شد؟

     

    *** یَا فَاطِمَةَ الزَّهرَاءِ «س» ***(ادامه مطلب)


  • کلمات کلیدی :

  • اهداء‏ اکانت رایگان

  • نویسنده : عاشق مهدی (عج):: 87/1/1:: 12:0 عصر

    با سلام خدمت کلیه دوستان گرامی:

    به منظور قدردانی از بازدید کنندگان گرامی وبلاگ :

    1 ـ به کلیه دوستانی که در طول هفته بیش از  7  بار نظر مفید بدهند سه ساعت اکانت رایگان اهدا میگردد.

    2ـ همچنین به کلیه کسانی که آدرس این وبلاگ را در سایت یا وبلاگ خود به مدت یک ماه لینک نمایند هر ماه سه ساعت اکانت رایگان اینترنت اهدا میگردد.

    توضیحات:

    1ـ این اکانتها فعلاً مختص شهر مقدس قم می باشد.

    2ـ نظرات داده شده در هر قسمت یا هر که پست یا به هر میزان که باشد مورد قبول است. 

    3ـ جهت دریافت اکانت ذکر مشخصات و ایمیل فرد نظر دهنده مورد نیاز است.

    4 ـ کسانی که آدرس این وبلاگ را لینک می نمایند می باسیت با ایمیل یا ارسال نظر به مدیر وبلاگ اعلام نمایند.

    ایمیل مدیر وبلاگ:

     Nur3@ymail.com

     

     

    با تشکر

     

     



  • کلمات کلیدی : اینترنت رایگان

  • مهرورزی در سیره رفتاری پیامبر اعظم (ص)

  • نویسنده : عاشق مهدی (عج):: 86/12/16:: 4:0 عصر

    مهرورزی در سیره رفتاری پیامبر اعظم (ص)

    نبی مکرّم اسلام (ص) به عنوان کامل‏ترین اسوه راستین بشریّت، نسبت به تمام مردم بسیار صمیمی و مهربان بود. آن بزرگوار با داشتن این خصلت ستودنی توانست در طول 23 سال دل‏های بسیاری را شیفته مکتب خویش کند و از منجلاب ضلالت به صراط مستقیم هدایت نماید. قرآن کریم در این زمینه می‏فرماید: «و ما ارسلناک الّا رحمةً للعالمین؛ ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»

     

    و پیامبر اعظم (ص) فرمود: «اگر مهربانی و ملاطفت به صورتی مجسّم شود، آن چنان زیباست که خداوند مخلوقی زیباتر از آن را نیافریده است.»

     

    ابراز محبت و مهرورزی رسول خدا (ص) نه تنها شامل خانواده، دوستان و اهل ایمان می‏شد، بلکه مخالفین، از اخلاق نرم و شفقت‏آمیز آن بزرگوار بهره‏مند می‏شدند. به همین جهت خداوند متعال رسول گرامی اش را در قرآن تحسین نموده و می‏فرماید: «انّک لعلی خلقٍ عظیم؛ یقیناً تو دارای اخلاق عظیم و نیکو هستی.»

     

    در این نوشتار برآنیم که به مناسبت بیست و هشت صفر، روز رحلت نبیّ اعظم (ص) گوشه هایی از سیره پیامبر اعظم را در عرصه محبت و مهرورزی بیان کنیم و زیباترین صحنه‏های ابراز محبت ایشان را نظاره‏گر باشیم.

     

    امیرالمؤمنین علی (ع) می‏فرماید: «وقتی حضرت با کسی مصافحه می‏کرد، هیچ گاه اتفاق نیفتاد که حضرت دستش را از دست او جدا کند تا این که آن شخص دستش را برمی داشت و اگر کسی برای بیان حاجتی با او صحبت می‏کرد، حضرت (ص) هیچ گاه سخن او را قطع نمی‏کرد و از او جدا نمی‏شد تا آن شخص سخن را به پایان برد و از آن بزرگوار جدا شود.»

    مهرورزی رمز موفقیّت

    راز موفقیت پیامبر(ص) در مدیریت حکومتی، عشق ورزی و عشق به مردم بود. اگر این شیوه مفید و کارآمد در مدیریت او وجود نداشت، هرگز توفیق رفع مشکلات و موانع طاقت فرسا را پیدا نمی‏کرد.

     

    به همین جهت خداوند فرمود: «فبما رحمةٍ من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک...؛ به موجب رحمتی که خداوند به تو عنایت کرد، برای آنان نرم شدی و اگر خشن و تند خو بودی از اطراف تو پراکنده می‏شدند.»

     

    محبت و ملاطفت آن حضرت بود که دشمنان کینه توز را به دوستان صمیمی تبدیل کرد. در حدیثی از حضرت امام حسین(ع) به نقل از پدر بزرگوارش حضرت علی(ع) چنین آمده است که: پیامبر(ص) در برخورد با دیگران همیشه مهربان، خوش‏رو و خندان بود و هرگز بی رحم، پرخاش گر و اهل تملّق نبود. هیچ کس از او مأیوس نمی‏شد و هرکس به در خانه او می‏آمد، نومید باز نمی‏گشت. هرگاه فرد و غریب و ناآگاهی با خشونت سخن می‏گفت و درخواستی داشت، تحمل می‏کرد و به یارانش می‏فرمود: هرگاه کسی را دیدید که حاجتی دارد، به او عطا کنید و هرگز کلام کسی را قطع نمی‏کرد تا سخنش پایان گیرد.»

     و این چنین بود که دل‏ها را کانون محبت خود ساخت و میلیون‏ها دل را از این رهگذر با خداوند آشتی داد.

     بذل عاطفه به خانواده

    پیامبر (ص) در خانواده نسبت به همسران خود، هیچ گونه خشونتی بروز نمی‏داد و این بر خلاف خلق و خوی مردم مکه بود. بد زبانی برخی از همسران خویش را تحمل می‏کرد تا آن جا که دیگران از این همه تحمل رنج می‏بردند.  

    او به حسن معاشرت با زنان توصیه و تأکید می‏کرد و می‏فرمود: همه مردم دارای خصلت‏های نیک و بد هستند، مرد نباید تنها جنبه‏های ناپسند همسر خویش را در نظر بگیرد و او را ترک کند.

     رسول خدا(ص) با فرزندان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود و به آن‏ها محبت می‏کرد. سیره تربیتی آن حضرت نشان می‏دهد که در طول زندگی، ارتباط عاطفی و کلامی با فرزندانش داشت.

     یکی از همسران پیامبر می‏گوید: فاطمه(س) در رفتار و گفتار و سیمای ظاهری شبیه‏ترین فرد به رسول خدا(ص) بود، ارتباط این پدر و فرزند آن چنان مستحکم بود که او هرگاه به دیدن پیامبر(ص) می‏آمد، پیامبر (ص) از جای خود برمی‏خاست و سرو دست دخترش را می‏بوسید و او را در جای خود می‏نشاند و هرگاه پیامبر(ص) به منزل فاطمه (س) می‏آمد، فاطمه از جایش برخاسته و پدر گرامی اش را می‏بوسید و آن بزرگوار را در جای خویش می‏نشانید.

     این ارتباط عمیق عاطفی و معنوی بین پدر و دختر همچنان ادامه داشت تا این که زمان رحلت رسول خدا(ص) نزدیک شد، در یکی از آخرین روزهای حیات پیامبر(ص)، فاطمه(س) به حضورش آمد، او خود را روی سینه پیامبر(ص) افکند و صورت آن حضرت را بوسید.

     پیامبر(ص) با او آهسته سخن گفت: هنگامی که سر برداشت، به شدّت گریست. دوباره با اشاره پیامبر(ص) خود را به پدر بزرگوارش نزدیک نموده و با رسول گرامی اسلام(ص) نجوا کرد، امّا این بار با چهره باز و سیمایی گشاده و خندان از پیامبر(ص) جدا شد.

     حاضران از این دو حرکت متفاوت تعجب کردند، اما وقتی که بعد از رحلت پیامبر(ص) از حضرت زهرا(س) این نکته را پرسیدند، فاطمه(س) در پاسخ فرمود: بار نخست رسول الله به من فرمود: من از این بیماری نجات نخواهم یافت و منجر به مرگ من خواهد شد.

     از شنیدن این سخن و تصور جدایی از آن حضرت اندوهگین شدم و گریستم، امّا در مرتبه دوم فرمود: دخترم! تو به زودی و پیش از سایر خاندانم به من خواهی پیوست و من خوشحال شدم.

     ملایمت در عین صلابت

    در مسایل فردی و شخصی آن چه مربوط به شخص خودش بود، نرم خو و ملایم بود. گذشت‏های بزرگ و تاریخی اش یکی از علل موفقیت در رسالت الهی او بود، اما در مسایل اصولی و عمومی آن جا که حریم قانون بود، سختی و صلابت نشان می‏داد.

     در فتح مکه کسانی که بدترین ستم‏ها و جسارت‏ها و دشمنی‏ها را در حق آن حضرت و یارانش کرده بودند، در هاله‏ای از رعب و وحشت گرفتار شدند و منتظر انتقام و عکس العمل متقابل پیامبر(ص) بودند.

     امّا آن حضرت فرمود: من آن چه را یوسف(ع) در مورد برادران ستمگر خود انجام داد، همان می‏کنم و همانند او می‏گویم: «... لاتثریب علیکم الیوم...؛ امروز ملامت و سرزنشی برشما نیست...»

     هنگامی که آن رهبر مهربان، مردم هراسناک و نگران را آرام نمود، اضافه کرد که امروز روز نبرد و انتقام نیست، بلکه روز رحمت و محبت است و من از تمام جنایات و گناهان شما گذشتم. آن گاه جمله معروفش را فرمود: «اذهبوا فانتم الطلقاء؛ به دنبال زندگیتان بروید که همه شما آزاد هستید.»

     تمامی آنان گویا دوباره متولد شدند؛ بنابر این نفس راحتی کشیدند و به غیر از افراد معدودی، همگی محبت و عشق رسول خدا(ص) در اعماق وجودشان نفوذ کرد و مسلمان شدند.

     در همان فتح مکه زنی از قبیله «بنی مخزوم» مرتکب سرقت شد و از نظر قضایی جرمش محرز گردید، خویشاوندان آن زن که هنوز رسوبات نظام طبقاتی دوران جاهلیّت در مغزشان مانده بود، اجرای مجازات (حد سرقت) را نسبت به آن زن، ننگ خانواده اشرافی خود می‏دانستند؛ به همین دلیل برای متوقف ساختن اجرای حد سرقت به تلاش افتادند و به همین منظور «اسامة بن زید» را که مانند پدرش نزد پیامبر(ص) محبوبیّت داشت وادار به شفاعت نمودند، اما همین که اسامة زبان به شفاعت گشود، آن حضرت خشمگین شد و فرمود: چه جای شفاعت است؟ مگر می‏توان حدود و قانون را بلا اجرا گذاشت و فوراً دستور مجازات صادر نمود.

     اسامة متوجه لغزش خود شد و عذر خواهی نمود. پیامبر(ص) برای این که فکر تبعیض در اجرای قانون را از ذهن مردم بیرون نماید، عصر همان روز به ایراد خطبه‏ای پرداخت و به مسأله اجرای قانون الهی اشاره نمود و فرمود: «اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند؛ زیرا در اجرای قانون تبعیض روا می‏داشتند. هرگاه یکی از طبقات بالا مرتکب جرم می‏شد، او را از مجازات معاف می‏کردند و اگر کسی از زیردستان به جرم مشابه آن مبادرت می‏ورزید، او را مجازات می‏نمودند، قسم به خدایی که جانم در دست اوست! در اجرای قانون درباره هیچ کس کوتاهی و سستی نمی‏کنم. اگر چه مجرم از نزدیکان من باشد.»

     برخورد گرم و صمیمی

    برخورد گرم و صمیمی باعث نزدیک شدن دل‏ها و افزایش محبّت می‏گردد. بسیار اتفاق افتاده است که با یک احوال پرسی صمیمانه و اظهار محبّت خالصانه باب ارتباط با دیگران گشوده شده و بسیاری از ذهنیّت‏های منفی درباره برخی از واقعیّات جامعه و معارف دینی اصلاح شده است .

     این مسأله در سیره رفتاری رسول گرامی (ص) بسیار برجسته و پررنگ است. امیرالمؤمنین علی (ع) می‏فرماید: «وقتی حضرت با کسی مصافحه می‏کرد، هیچ گاه اتفاق نیفتاد که حضرت دستش را از دست او جدا کند تا این که آن شخص دستش را برمی داشت و اگر کسی برای بیان حاجتی با او صحبت می‏کرد، حضرت (ص) هیچ گاه سخن او را قطع نمی‏کرد و از او جدا نمی‏شد تا آن شخص سخن را به پایان برد و از آن بزرگوار جدا شود.»

     «انس بن مالک» می‏گوید: ده سال با رسول خدا(ص) بودم، عطری از او استشمام می‏کردم که بهتر از آن را سراغ ندارم. هرگاه کسی با حضرت ملاقات می‏کرد، وقت جدا شدن، حضرت همراه او بلند می‏شد و کسی نزد رسول خدا(ص) ننشست مگر این که آن حضرت وقت برخاستن با او برمی‏خاست و در وقت دست دادن تا وقتی فرد دستش را جدا نمی‏کرد، پیش قدم نمی‏شد و خلاصه برخورد وی چنان بود که هرکس چنان می‏کرد محبوب‏ترین فرد نزد آن بزرگوار است.

     



  • کلمات کلیدی :

  • زندگی امام حسن مجتبی ( علیه السلام )

  • نویسنده : عاشق مهدی (عج):: 86/12/16:: 2:0 عصر

    تولد و کودکی

     فرزند گرامی رسول الله و نخستین نوه‏ی او در مقدس‏ترین ماه‏های سال قمری یعنی پانزدهم (3) رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود.

    امام مجتبی علیه السلام در دامان حضرت زهرا (س) بزرگ شد. او از همان دوران کودکی از نبوغ سرشاری برخوردار بود وی با حافظه‏ی نیرومندش، آیاتی را که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل می‏شد، می‏شنید و همه را حفظ می‏کرد و وقتی به خانه می‏رفت‏برای مادرش می‏خواند و حضرت فاطمه (س) آن آیات و سخنان رسول الله صلی الله علیه و آله را برای حضرت علی علیه السلام نقل می‏کرد و علی علیه السلام به شگفتی می‏پرسید: این آیات را چگونه شنیده است؟ و زهرای مرضیه می‏فرمود: از حسن علیه السلام شنیده‏ام.

    به داستانی در این مورد توجه کنید:

    «روزی علی علیه السلام پنهان از دیدگان فرزندش به انتظار نشست، تا ببیند فرزندش چگونه آیات را بر مادرش تلاوت می‏کند.

    امام حسن علیه السلام به خانه آمد و خواست آیات قرآن را برای مادرش بخواند; ولی زبانش به لکنت افتاد و از گفتار باز ماند و چون مادرش علت را پرسید، گفت: مادر جان! گویا شخصیت‏بزرگی در این خانه است که شکوه وجودش، مرا از سخن گفتن باز می‏دارد».

    درس اخلاق

    از امام مجتبی علیه السلام خواستند که سخنی و مطلبی درباره‏ی اخلاق نیکوی پیامبر صلی الله علیه و آله بگوید. او فرمود:

    هر کس نیازی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله می‏برد حاجتش رد نمی‏شد و هرچه در توان داشت‏برای رفع نیاز مردم به کار می‏برد و شنیدم پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس نماز صبح را بگذارد، آن نماز بین او و آتش دوزخ دیواری ایجاد می‏کند.

    امام حسن علیه السلام از منظر رسول الله صلی الله علیه و آله

    حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فضایل و امتیازات فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام را بین مسلمانان تبلیغ می‏کرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه‏ی حقیقی که به وی داشت همه‏جا سخن می‏گفت.

    آنچه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حضرت مجتبی علیه السلام بیان شده است چنین است:

    «هر کس می‏خواهد آقای جوانان بهشت را ببیند به حسن علیه السلام نگاه کند».

    «حسن گل خوشبویی است که من از دنیا برگرفته‏ام‏».

    روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به منبر رفت و امام حسن علیه السلام را در کنارش نشانید و نگاهی به مردم کرد و نظری به امام حسن علیه السلام انداخت و فرمود: «این فرزند من است و خداوند اراده کرده که به برکت و جود او بین مسلمانان صلح را برقرار سازد».

    یکی از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله می‏گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیدم که امام حسن علیه السلام را بر دوش می‏کشید و می‏فرمود: «خدایا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار».

    انس بن مالک نقل می‏کند که: رسول الله صلی الله علیه و آله درباره‏ی امام حسن علیه السلام به من فرمود:

    ای انس! حسن فرزند و میوه‏ی دل من است، اگر کسی او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هر کس مرا بیازارد، خدا را اذیت کرده است.

    اسوه‏ی بزرگواری

     امام حسن علیه السلام در طول زندگی پر برکتش همواره در راه هدایت و ارشاد مردم گام بر می‏داشت و شیوه‏ی برخوردش با عموم مردم - حتی دشمنان - چنان جالب و زیبا بود که همه را به خود جذب می‏کرد.

     مورخین نوشته‏اند «روزی امام مجتبی علیه السلام سواره از راهی می‏گذشت. مردی شامی بر سر راه آن حضرت آمد و ناسزا گفت. وقتی که فحش‏هایش تمام شد، امام علیه السلام رو به او کرده و سلامش کرد! آنگاه خندید و گفت: ای مرد! فکر می‏کنم در این جا غریب هستی... اگر از ما چیزی بخواهی، به تو عطا خواهیم کرد. اگر گرسنه‏ای سیرت می‏کنیم، اگر برهنه‏ای می‏پوشانیمت، اگر نیازی داری، بی‏نیازت می‏کنیم، اگر از جایی رانده شده‏ای پناهت می‏دهیم، اگر حاجتی خواسته باشی برآورده می‏کنیم، هم‏اینک بیا و مهمان ما باش. تا وقتی که این‏جا هستی مهمان مایی...

     مرد شامی که این همه دل‏جویی و محبت را از امام مشاهده کرد به گریه افتاد و گفت:

     «شهادت می‏دهم که تو خلیفه‏ی خدا روی زمین هستی و خداوند بهتر می‏داند که مقام خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد. من پیش از این، دشمنی تو و پدرت را به سختی در دل داشتم. اما اکنون تو را محبوب‌ترین خلق خدا می‏دانم.

     آن مرد، از آن پس، از دوستان و پیروان امام علیه السلام به شمار آمد و تا هنگامی که در مدینه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود.

    اسوه‏ی ایثارگری

     یکی دیگر از صفات برجسته‏ی امام مجتبی علیه السلام انفاق و بخشش بی‏سابقه‏ی اوست.

     تاریخ نگاران نوشته‏اند: امام حسن علیه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارایی‏اش را به دو نصف کرده، نیمی را برای خود گذاشت و نصف دیگر را در راه خدا انفاق کرد. (16)

     امام حسن علیه السلام ملجأ درماندگان، آرام بخش دل‏های دردمندان و امید تهیدستان بود، هیچ گاه نشد که فقیری به حضور آن بزرگوار برسد و دست‏خالی برگردد. در همین مورد نقل کرده‏اند: مردی به حضور امام حسن علیه السلام آمد و اظهار فقر و حاجت کرد. امام حسن علیه السلام دستور داد تا پنجاه هزار درهم، به اضافه‏ی پانصد دینار به او بدهند. مرد سائل حمالی را صدا زد که پول‏هایش را برایش ببرد. امام مجتبی علیه السلام پوستین خود را هم به آن مرد داد و فرمود: این را هم به جای کرایه به آن مرد بده.  

     



  • کلمات کلیدی :

  • <   <<   6   7   8      

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    ----------------------

    التماس دعا ـ ـ موسوی ـ قم